تاریکی مطلق



خوب یادم نیست که.بهمن ۹۱ بود یا ۹۲.اون موقع تازه فهمیده بودم مامان حامله است.اون روزا به خاطر وارد شدن ی نفر به زندگیم احساس خفگی و تنهایی میکردم و امروز به خاطر رفتن ی نفر.اولین وبلاگی که زدم با همین آدرس بودقلبم امشب قد ی دنیا درد میکنه.دارم خفه میشمانقدر گریه کردم که یادم نمیاد وقتی چشمام نمیبارن چه شکلین.قد ی دنیا حالم بده.دنیای قد قوطی کبیرتم داره مچاله میشه.درد دارمدرد.

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

seyyed ali kashefi khansari موسسه مشاوره حقوقی و وکیل دادگستری آموزش های خوب برنامه نویسی عکس نوشته | متن های ناب و زیبــا | تکستبـــاز سکته قلبی زندگی با کلمه‌ها دختر خوانده خدا دانلود رایگان ایران poonehflawer انتخاب من